۰۵ تیر ۹۱ ، ۲۳:۱۵
مدح قمر بنی هاشم(ع)
یا باب الحوائج
روی اسبِ سرکش امواج زین انداخته
آنکه روی آب را هم بر زمین انداخته
رود انگشتیست جاری که ابالفضل جوان
پا به دریا برده و بر او نگین انداخته
رود دریای خروشانی شده در پای مرد
مثل ماهی که به زحمت پوستین انداخته
آن ابالفضلی که نَفْسَش هم یقیناً سرکش است
آنچنان نَفْس قوی را اینچنین انداخته
طاق ابرویی که زیر گیسویش کرده کمین
تیر بر قلب سپاه در کمین انداخته
تو رگِ غیرت بخوانش من کلید قفل ها
قل هواللهی که بر روی جبین انداخته
در همین نقطه فقط کوهی به کوهی میرسد
روی پیشانیش آن وقتی که چین انداخته
وسعت دیدش وسیع است و به جنگ یک سپاه
اولین را کشته روی آخرین انداخته
(مهدی رحیمی)
۹۱/۰۴/۰۵